آغاز آفرينش آسمان و...
عجز انسان از شناخت ذات خدا
سپاس خداوندي که سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمتهاي او ناتوان، و تلاشگران از اداي حق او درماندهاند، خدايي که افکار ژرفانديش، ذات او را درک نميکنند و دست غواصان درياي علوم به او نخواهد رسيد. پروردگاري که براي صفات او حد و مرزي وجود ندارد، و تعريف کاملي نميتوان يافت و براي خدا وقتي معين، و سرآمدي مشخص نميتوان تعيين کرد. مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حرکت درآورد و به وسيله کوهها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل کرد.
دين و شناخت خدا
سرآغاز دين خدا شناسي است، و کمال شناخت خدا، باور داشتن او، و کمال باور داشتن خدا، شهادت به يگانگي اوست، و کمال توحيد (شهادت بر يگانگي خدا) اخلاص، و کمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا کردن است، زيرا هر صفتي نشان ميدهد که غير از موصوف، و هر موصوفي گواهي ميدهد که غير از صفت است، پس کسي که خدا را با صفت مخلوقات تعريف کند او را به چيزي نزديک کرده، و با نزديک کردن خدا به چيزي، دو خدا، مطرحشده، و با مطرح شدن دو خدا، اجزايي براي او تصور نموده، و با تصور اجزا براي خدا، او را نشناخته است. و کسي که خدا را نشناسد به سوي او اشاره ميکند و هر کس به سوي خدا اشاره کند، او را محدود کرده، به شمارش آورد. و آن کس که بگويد خدا در چيست؟ او را در چيز ديگري پنداشته است، و کسي که بپرسد خدا بر روي چه چيزي قرار دارد؟ به تحقيق جايي را خالي از او در نظر گرفته است، در صورتيکه خدا همواره بوده، و از چيزي بوجود نيامده است با همه چيز هست، نه اينکه همنشين آنان باشد، و با همه چيز فرق دارد نه اينکه از آنان جدا و بيگانه باشد. انجامدهنده همه کارهاست، بدون حرکت و ابزار و وسيله، بيناست حتي در آن هنگام که پديدهاي وجود نداشت، يگانه و تنهاست، زيرا کسي نبوده تا با او انس گيرد، و يا از فقدانش وحشت کند.
آفرينش جهان (اول- راههاي خداشناسي)
خلقت را آغاز کرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فکر و انديشهاي، يا استفاده از تجربهاي، بي آنکه حرکتي ايجاد کند، و يا تصميمي مضطرب در او راه داشته باشد جهان را آفريد. براي پديد آمدن موجودات، وقت مناسبي قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ کرد، و در هر کدام، غريزه خاص خودش را قرار داد، و غرايز را همراه آنان گردانيد. خدا پيش از آن که موجودات را بيافريند، از تمام جزئيات و جوانب آنها آگاهي داشت، و حدود و پايان آنها را ميدانست، و از اسرار درون و بيرون پديدهها، آشنا بود. سپس خداي سبحان طبقات فضا را شکافت، و اطراف آن را باز کرد، و هواي به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبي روان ساخت، آبي که امواج متلاطم آن شکننده بود، که يکي بر ديگري مينشست، آب را بر بادي طوفاني و شکننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهداري آب مسلط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبي تعيين فرمود. فضا در زير تندباد و آب بر بالاي آن در حرکت بود، سپس خداي سبحان طوفاني برانگيخت که آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پي در پي درهم کوبيد، طوفان بشدت وزيد، و از نقطهاي دور دوباره آغاز شد، سپس به طوفان امر کرد، تا امواج درياها را به هر سو روان کند و برهم کوبد، و با همان شدت که در فضا وزيدن داشت، بر امواج آبها حملهور گردد، از اول آن برميداشت و به آخرش ميريخت. و آبهاي ساکن را به امواج سرکش برگرداند. تا آنجا که آبها روي هم قرار گرفتند، و چون قلههاي بلند کوهها بالا آمدند، امواج تند کفهاي برآمده از آبها را در هواي باز، و فضاي گسترده بالا برد، که از آن هفت آسمان را پديد آورد. آسمان پايين را چون موج مهارشده، و آسمانهاي بالا را مانند سقفي استوار و بلند قرار داد، بي آنکه نيازمند به ستوني باشد، يا ميخهايي که آنها را استوار کند، آنگاه فضاي آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده، زينت بخشيد، و در آن چراغي روشنايي بخش، و ماهي درخشان، به حرکت درآورد، که همواره در مدار فلکي گردنده و برقرار، و سقفي متحرک، و صفحهاي بيقرار، به گردش خود ادامه دهند.
نظرات شما عزیزان: